صد غزل خوانده ام امروز برای دل خود تا مگر باز کنم یک گره از مشکل خود شب تاری اگر امروز شده قسمت من آتشی هست که افروختم از حاصل خود به چه امّید دل خویش به دریا بزند ناخدایی که فراموش کند ساحل خود سرد مهری شکند شیشه ی احساسش را هر که با آتش دل گرم کند محفل خود باز کن پنجره را رو به نسیم سحری تا کنی پر ز طراوت همه ی منزل خود خرده بر عاشق بیچاره مگیرید ، اگر می کشد دست نوازش به سر قاتل خود طینت گل نَبُوَد غیر لطافت واسع هر کسی نقش پذیر است ز آب و گل خود

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پرورش بوقلمون گوشتی نگین کویر مرکز مشاوره مرودشت آرمان Jacob راهِ عشق Salma Jimmy هنرهای زیبا